کد مطلب: ۶۴۴۹
تعداد بازدید: ۲۳۸
تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۵
خداشناسی | ۲۲
پیش‌گیری از خسارت‌های زلزله بر عهده خود انسان نهاده شده است، خدا به انسان عقل و هوش داده تا با کسب دانش و تجربه علل و عوامل زلزله‌ها را شناسایی کند و با مهار طبیعت جلو خسارت‌هایش را بگیرد یا به حداقل برساند در زمین‌های زلزله خیز خانه نسازد و ساختمان‌ها را در برابر وقوع زلزله مقاوم گرداند؛ چنان‌که بعضی کشورها در حل این مشکل به موفّقیت‌های بزرگی دست یافته‌اند.

بخش پنجم: عدل | ۲


عدل خدا و اشکال‌های آن


عدل یکی از مسائل مهم اسلامی است که همواره در کتاب‌های کلام و فلسفه مورد بحث بوده است. فیلسوفان و علمای اسلام بدان معتقد بوده و شدیداً از آن دفاع کرده‌اند. بر عکس گروهی از مخالفان، عدل خدا را مورد انکار و تردید قرار داده و در این خصوص، شبهه‌افکنی کرده و می‌کنند. اینان وقوع زلزله‌های ویران‌گر، سیلاب‌های خسارت‌بار، کودکان ناقص‌الخلقه و معلول، تفاوت‌ها و تبعیض‌هایی که در افراد انسان‌ها مشاهده می‌شود، وجود حیوانات درنده و موذی و دیگر امور از این قبیل را از نشانه‌های عدم وجود عدل در آفرینش دانسته‌اند و از این راه اصل وجود آفریدگار جهان و معاد نیز مورد تشکیک واقع شده است.
بنابراین طرح مسئله عدل و پاسخ‌گویی به شبهات در شرایط کنونی یک ضرورت به شمار می‌رود. بحث عدل و پاسخ به شبهات آن، یکی از مسائل مهم فلسفی و کلامی است که در کتاب‌های فلسفه و کلام به تفصیل مورد دقت و بررسی قرار گرفته و به اثبات رسیده است. متأسفانه طرح آن مسائل دشوار در این نوشتار کوتاه امکان‌پذیر نیست، ولی برای این که شبهات بی‌پاسخ نماند سعی می‌کنم پاسخ‌های کوتاه و ساده‌ای را بیان کنم. مهم‌ترین اشکال و پاسخ آنها در چهار عنوان بررسی می‌شود:
اول: آفت‌ها و بلیه‌های طبیعی مانند زلزله‌های خسارت‌بار، سیلاب‌های ویران‌گر، طوفان‌های هولناک و دیگر بلیه‌های طبیعی از این قبیل. می‌گویند:
وقوع این حوادث تلخ که غالباً خسارت‌های جانی و مالی فراوانی به همراه دارد چگونه با عدل خدا سازگار است؟ چرا از وقوع این حوادث جلوگیری نمی‌کند؟ و چرا جهان را این‌گونه آفریده است؟
به طور کوتاه می‌توان گفت:

این قبیل حوادث از جمله رویدادهای طبیعی و معلول علل و عوامل خاص خود می‌باشند، از سوی دیگر قبلاً دانستید که خدای متعال جهان طبیعت و پدیده‌های مادی را به وسیله علل و اسباب آفریده و اداره می‌کند و با قانون علیت و معلولیت جهان را نظم داده است نه بدین صورت که اول پدیده‌ها را آفریده و بعداً علیت و معلولیت را به آنها داده باشد بلکه علیت و معلولیت عین وجود آنها و با یکدیگر رابطه تکوینی دارند.
هر یک از علل و معلولات در جایگاه ویژه خود قرار دارند و نفی هر یک از آنها به معنای نفی مجموع نظام خواهد بود؛ به عنوان مثال به مراتب اعداد بنگرید، هر یک از اعداد (1ـ۲ـ۳ـ تا آخر) در جایگاه ویژه خود قرار دارد، عدد پنج نمی‌تواند در جایگاه عدد ده قرار گیرد و بالعکس. از مجموع سلسله اعداد نمی‌توان مثلاً عدد پنج را به کلی حذف کرد. حذف آن یعنی حذف کلیه اعداد.
نظام آفرینش نیز همین‌گونه است، هر پدیده‌ای در جایگاه ویژه خود قرار دارد و با علل و اسباب خود رابطه تکوینی دارد. و به علت العلل یعنی خدای متعال منتهی می‌شوند که وجود عین ذات او و بی‌نیاز از غیر می‌باشد. مجموع پدیده‌های جهان هستی با اراده او به وجود آمده و اداره می‌شوند، ولی نه با اراده‌های جدا جدا بلکه با یک اراده بسیط. قرآن می‌فرماید: امر تکوینی (ایجاد) جز یکی نیست، همانند یک چشم به هم زدن.[1]
بنابراین زلزله، پدیده‌ای طبیعی است و به گفتار کارشناسان منافع فراوانی به همراه دارد و در نظام طبیعت یک امر ضروری به شمار می‌رود. گفته‌اند: اگر زلزله نبود کوه نبود و اگر کوه نبود باران و برف نبود و اگر باران نبود حیات نباتی و حیوانی و انسانی امکان‌پذیر نبود.
البته گاهی بعضی زلزله‌ها خسارت‌های جانی و مالی به همراه دارد که از لوازم تزاحم بین پدیده‌های طبیعت می‌باشد. نمی‌توان از خدای متعال توقع داشت که در موارد زلزله‌های خسارت‌بار شخصاً دخالت کند و از وقوع آنها جلوگیری نماید چون جلوگیری از آن باید از راه نفی علت آن انجام بگیرد، و لازمه‌اش به هم خوردن نظام آفرینش خواهد بود.
پیش‌گیری از خسارت‌های زلزله بر عهده خود انسان نهاده شده است، خدا به انسان عقل و هوش داده تا با کسب دانش و تجربه علل و عوامل زلزله‌ها را شناسایی کند و با مهار طبیعت جلو خسارت‌هایش را بگیرد یا به حداقل برساند در زمین‌های زلزله خیز خانه نسازد و ساختمان‌ها را در برابر وقوع زلزله مقاوم گرداند؛ چنان‌که بعضی کشورها در حل این مشکل به موفّقیت‌های بزرگی دست یافته‌اند.
درخصوصِ سیلاب‌های خسارت‌بار نیز می‌توان همین‌گونه سخن گفت:
سیلاب معلول بارش باران‌های شدید بر نقاط مرتفع زمین، شیب‌دار بودن زمین و سیال بودن آب است. بنابراین، جریان سیل در شرایط خاص، حادثه‌ای طبیعی است که معلول علل و اسباب خاص خود می‌باشد.
بارش باران بر ارتفاعات و شیب‌دار بودن زمین و روان بودن آب از نعمت‌های بزرگ الهی هستند که حیات گیاهان و حیوانات و انسان‌ها را میسر ساخته‌اند. و همه در جای خویش نیکو هستند، آیا تاکنون فکر کرده‌اید که اگر باران بر زمین‌های مرتفع نمی‌بارید یا زمین شیب‌دار نبود یا طبیعت آب روان نبود زندگی ما چگونه می‌شد؟ البته لازمه اینها چنین است که در برخی موارد سیلاب جاری شود و خسارت‌های جانی و مالی به همراه داشته باشد مسئولیت پیش‌گیری از این خسارت‌ها بر عهده انسان عاقل نهاده شده است.
باید در مسیر احتمالی سیل‌ها خانه نسازند، و ساختمان‌های خود را در برابر احتمال سیلاب مقاوم بنا کنند. اگر انسان‌ها در این مورد کوتاهی کنند و خسارتی ببینند تقصیر از جانب خودشان می‌باشد.
دوم کودکان ناقص الخلقه:

یکی از موارد نقض عدل الهی ایجاد کودکان ناقص الخلقه است. مانند کودکانی که از آغاز ولادت کر یا کور یا لال یا فلج یا معلول یا دیوانه و عقب مانده از مادر متولد می‌شوند. می‌گویند: وجود این قبیل کودکان ناقص الخلقه که ناچارند عمری را با سختی بگذرانند و پدر و مادرانشان نیز در پرستاری از آنها زجر بکشند چگونه با عدل خدا سازگار است؟ چرا همانند سایر کودکان از سلامت کامل برخوردار نیستند؟ و چرا اصلاً آفریده می‌شوند؟ آیا این ظلم نیست؟
در پاسخ این اشکال می‌توان گفت: نقص این قبیل کودکان یا در اثر نقصانی است که در نطفه‌ی پدر و مادرشان (ژن‌های معیوب) وجود داشته و از اجداد خود به ارث برده‌اند یا در اثر تغذیه نامناسب پدر و مادر، مخصوصاً مادر در ایام بارداری و شیر دادن است، یا در اثر رشد جنین در محیط‌های آلوده به سموم و مواد زیان‌بار می‌باشد یا در اثر ضربه‌ای است که در ایام بارداری یا در حال زایمان بر شکم مادر وارد شده است. به هر تقدیر، نقصان نوزاد مربوط به نقصی است که در ماده‌ی پذیرنده صورت انسان وجود داشته است. خدای متعال به این قبیل کودکان وجود ناقص نداده بلکه وجود داده ولی ظرفیت ماده پذیرنده آنها بیش از این نبوده است. ظرفیت و استعداد ویژه ماده هر یک از اینها نیز معلول علل و اسباب خاص خود می‌باشد.
در این جا دو سؤال پیش می‌آید:

سؤال اول این که خدایی که از نقصان این ماده آگاه است چرا وجود انسان به او می‌دهد تا انسان ناقص آفریده شود؟
سؤال دوم این که مگر خدا قادر نیست به چنین ماده‌ای صورت انسان سالم عطا کند؟
در پاسخ سؤال اول می‌توان گفت: چنان که قبلاً گفته شد وجود پدیده‌های مادی مربوط است به استعداد خاصی که در ماده آنها پیدا شده است. هر استعدادی که در ماده پیدا شد بر طبق آن صورتی به او داده خواهد شد، ماده‌ای که استعداد پذیرش صورت انسان را پیدا کرد صورت انسانی به او عطا خواهد شد. نفس انسان خیر و کمال است باید افاضه شود، نهایت این که اگر این ماده استعداد رشد جسمانی کامل داشت به طور صحیح رشد می‌کند و اگر نقصی در آن بود از رشد کامل محروم خواهد شد.
در پاسخ سؤال دوم نیز می‌توان گفت: چنان که قبلاً گفته شد خدای متعال پدیده‌های هستی را به وسیله علل و اسباب آفریده و اداره می‌کند و از همین راه جهان نظام یافته است. نباید توقع داشت خدای متعال در بعضی موارد شخصاً دخالت کند و بدون وجود علل طبیعی به ماده غیر مستعد رشد صحیح جسمانی عطا کند. این بدان معناست که در برخی موارد، قانون علیت و معلولیت و نظم جهان آفرینش را بر هم بزند و چنین کاری امکان‌پذیر نیست.
در یک کلام، در قدرت خدا شک نیست ولی قدرت او به امر محال تعلق نمی‌گیرد، و بر هم خوردن نظام علیت و معلولیت از محالات است.
بنابراین، نواقصی که در کودکان معلول مشاهده می‌شود معلول نقصان و عدم استعداد نطفه‌ای است که نفس انسان بر آن افاضه شده است. و خود آن نقصان نیز معلول علل خاص خود می‌باشد و از لوازم جهان ماده و محصول تزاحمات موجودات مادی است و جلوگیری از آنها جز از راه جلوگیری از وقوع علل طبیعی امکان‌پذیر نیست. خدا به انسان عقل و هوش داده تا با پژوهش‌های علمی و تجربه علل و عوامل حدوث این نواقص را کشف کند و در تولید فرزند و حتی در موقع انتخاب همسر مورد استفاده قرار دهد با رعایت کامل قوانین بهداشت، در محیط زیست و در تغذیه در ایام بارداری و زایمان می‌توان از تولید کودکان ناقص تا حد زیادی جلوگیری کرد.
ممکن است کسی بگوید: در صورتی که پدر و مادر و مسئولانِ سالم‌سازی محیط زیست و بهداشت عمومی به وظیفه خود عمل نکردند و کودکی ناقص و معلول به دنیا آمد او چه تقصیری دارد که ناچار است عمری را با تحمل دشواری‌های فراوان بگذراند؟ در پاسخ می‌گوییم: البته او تقصیر ندارد خدای متعال هم بیش از حد قدرتش تکالیفی را بر او مقرر نداشته است.
او انسان است و تکامل نفسانی برای هر انسانی به مقدار استعداد و تلاشش میسور می‌باشد. صبر و تحمل مشکلات او نیز قطعاً بی‌پاداش نخواهد بود. و در جهان پس از مرگ نتیجه آنها را خواهد دید. پدر و مادر و دیگر پرستاران او نیز پاداش نیک خواهند داشت.


سوم ـ تفاوت‌ها و تبعیض‌ها:

یکی از موارد نقض عادلانه بودن آفرینش وجود تفاوت در میان افراد انسان است. مانند تفاوت در رنگ پوست، زیبایی و زشتی، هوش و حافظه، قوای جسمانی و دیگر امور از این قبیل، گفته می‌شود همه انسان‌ها حق حیات و برخورداری از نعمت‌های زندگی دارند، چرا متفاوت آفریده شده‌اند؟ چرا به انسان‌ها هوش و حافظه یکسان داده نشده است؟ مگر افراد زشت چه جرمی داشتند که زشت آفریده شدند؟
آیا این قبیل تفاوت‌ها تبعیض ناروا و ظلم نیست؟
در پاسخ می‌توان گفت: تفاوت‌های مذکور یا معلول استعدادهای متفاوتی است که در نطفه پدر و مادرشان بوده و از اجداد خود به ارث برده‌اند یا معلول اوضاع و شرایط محیط زندگی آنها است یا معلول نوع تغذیه پدر و مادر و به ویژه مادر در زمان بارداری است. به هر تقدیر، تفاوت انسان‌ها معلول استعدادهای متفاوت طبایع آنها می‌باشد. و در یک کلام تفاوت‌ها قابل انکار نیست، ولی نباید آنها را تبعیض ناروا به شمار آورد، تبعیض در جایی صادق است که به دو نطفه‌ای که از جهت استعداد یکسان هستند دو نوع کمال وجودی داده شده باشد در صورتی که در موارد مذکور چنین نیست.
چهارم ـ وجود حیوانات موذی: گفته می‌شود وجود حیوانات موذی مانند درندگان، گزندگان، انواع ویروس‌ها و میکرب‌های زیان‌بار که جان و سلامت انسان‌ها و برخی حیوانات را به خطر انداخته‌اند چگونه با عدل خدا سازگار است؟ وجود این حیوانات موذی چه فایده‌ای دارد؟ و چرا اصلاً آفریده شده‌اند؟
در پاسخ می‌توان گفت: مقتضای جود و فیض خدا این است که در هر ماده‌ای که استعداد وجود خاصی را پیدا کرد بر طبق استعدادش افاضه وجود بکند، اگر استعداد وجود حیوانات درنده و گزنده پیدا شد نفس حیوانی را به آن افاضه می‌کند و اگر استعداد وجود میکرب را پیدا کرد همان وجود را به آن عطا می‌کند. وجود این قبیل حیوانات موذی گرچه ممکن است برای انسان‌ها و دیگر حیوانات زیان بار باشد ولی برای خود آنها خیر و کمال است. وجود عقرب گرچه برای انسان ضرر دارد ولی برای خود آن خیر و کمال است.
به علاوه وجود این حیوانات قطعاً منافعی در بر دارد گرچه انسان هنوز به منافع آن‌ها پی نبرده است. بی‌اطلاعی ما دلیل بی‌فایده بودن آنها نیست.
خدای متعال به انسان عقل و هوش داده تا از منافع دیگر موجودات و از جمله حیوانات موذی بهره بگیرد و از زیان‌های احتمالی آنها جلوگیری کند. انسان می‌تواند حتی از ویروس‌ها و میکرب‌های زیان‌بار، با رعایت بهداشت و بهره‌گیری از مواد ضد میکرب با میکرب‌ها مبارزه کند و تأثیرات آنها را خنثی سازد. بنابراین وجود حیوانات موذی را نمی‌توان به عنوان شر و ناقض عدل در آفرینش به شمار آورد.


خودآزمایی


۱- وقوع حوادث تلخ مانند زلزله که غالباً خسارت‌های جانی و مالی فراوانی به همراه دارد چگونه با عدل خدا سازگار است؟
۲- چرا انسان‌ها متفاوت آفریده شده‌اند؟

 

پی نوشت


[1]. قمر (54) آيه‌ی 50: «وَما أَمْرُنا إِلّا واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرٍ».

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: